جدول جو
جدول جو

معنی منکوب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

منکوب کردن
مغلوب کردن
تصویری از منکوب کردن
تصویر منکوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
منکوب کردن
تارومار کردن، سرکوب کردن، قلع وقمع کردن، کوبیدن، مضمحل ساختن، مغلوب کردن
متضاد: منکوب شدن، تارومار شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکوب کردن
تصویر پاکوب کردن
چیزی را در زیر پا له کردن، لگد کردن، پامال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاکوب کردن
تصویر پاکوب کردن
چیزی را با پا کوفتنبپای کوفتن لگد کوب کردن پی سپر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوب کردن
تصویر محسوب کردن
بشمار آوردن بحساب در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
ایراختن فرمانبردار کردن، مغلوب کردن (در مناظره و غیره)، مغلوب کردن قاضی کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تنبیه کردن سیاست کردن: مخالفان را به شدت سرکوب کرد، مغلوب کردن: دشمن را به سهولت سرکوب کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوب کردن
تصویر مرعوب کردن
ترساندن شکوهاندن ترساندن خایف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکسر کردن
تصویر منکسر کردن
پراشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
گماشتن، گماردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محسوب کردن
تصویر محسوب کردن
برشمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محکوم کردن
تصویر محکوم کردن
ایراختن
فرهنگ واژه فارسی سره
برگماشتن، گماشتن، منصب دادن، منصب بخشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
تعيينٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
Appoint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nommer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
назначать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
মনোনীত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nomear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
ernennen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
mianować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
แต่งตั้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
مقرر کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
призначити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
kuteua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
任命する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
任命
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
임명하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
menunjuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
नियुक्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nominare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
nombrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
benoemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
למנות
دیکشنری فارسی به عبری